« اے دادرس دادخواهان | زمان میگذرد ... » |
تاریخ دقیق تولدش را به خاطر ندارم. شاید دلیلش این باشد که علاقهی چندانی به او نداشتم. چرا دروغ! اصلا هیچ حسی نسبت به او نداشتم!
حدود یکسال پیش بود که به اصرار و یا بهتر بگویم به اجبار استاد گرانقدر پژوهشمان قدم در وادی ساخت وبلاگ گذاشتم و ...
صرفاً برای نمرهی پژوهش، آدرسش را به استاد دادم و خلاص! تا مدتها وجودش عاری از هر گونه دستخط و نوشتهای بود. تلاش استاد برای متقاعد کردنم که وبلاگ چنین است و چنان ... چنین کن و چنان ... بیفایده بود که بیفایده بود!!!
اصلا من و این فضاها، قدری که نه! خیلی بیگانه بودیم. گو اینکه یک محرک قوی لازم بود تا تکانی به خود بدهم.
مدتی سپری شد تا ماه رمضانی که گذشت. برای پارهای مسائل آموزشی، مجبور بودم که سری به سامانهی آموزش بزنم. صفحهی اصلی کوثرنت که باز شد، قبل از ورود به سامانهها، یکی از اطلاعیهها نظرم را جلب کرد!
یک فراخوان، «بازآفرینی محتوای دینی، همنوا با ابوحمزه».
قدری جستجو کردم تا از کمّ و کِیف آن، سر در آوردم. یکی از خاطراتم با فرازی از دعای ابوحمزه، همخوانی عجیبی داشت! ...
انگار جرقهای در حال شعلهور شدن بود. بعد از مدتها دست به قلم شدم ...
از آنجایی که خیلی با محیط کوثرنت آشنایی نداشتم، حین ارسال مطلب، بطور اتفاقی شاید هم از سر کنجکاوی! گزینهی اشتراکگذاری را زدم و به یکباره مطلب، در وبلاگ بینوایمان ثبت شد! همین شد که پس از مدتها، وبلاگ از انزوا و گوشهگیری در آمد.
چند ساعتی گذشت و پیامی به دستم رسید مبنی بر اینکه «مطلب شما به عنوان مطلب برگزیده، برای بخش مطالب منتخب، در صفحه اصلی کوثربلاگ قرار گرفت». من هم نابلد! اصلا صفحه اصلی و بخش مطالب منتخب کوثربلاگ کجاست؟!
بعد از ساعتها وقت گذاشتن و زیر و رو کردن کوثربلاگ، کمی سر از کارش در آوردم...
کم کم مخاطبین وبلاگ زیاد شدند و من تصمیم گرفتم دستی به سر و روی وبلاگ بکشم ... از تغییر قالب، اجزای وبلاگ ... مَخلص کلام اینکه، همه جا سرک میکشیدم تا بفهم چی به چی است! هر کجا به مشکلی بر میخوردم، دست به دامان پشتیبانی و ... میشدم.
حالا که ما بعد از مدتها با وبلاگ عزیزمان اُخت شدهایم و طاقت دوری هم را نداریم، کوثربلاگ با ما سر ناسازگاری برداشته!
یکبار که رمز شب را وارد میکنم، میگوید: رمز شب اشتباه است!
یکبار که نام کاربریم را وارد میکنم، میگوید: نام کاربریتان اشتباه است!
اخیرا که میگوید: ورود شما به سامانه امکانپذیر نیست!!!
امروز هم که حرف از کوکی و پاک کردن کوکیها به میان آورده است! حالا کوکی چیست؟ من هم نمیدانم، از خودشان بپرسید!
آمدی که با ما نسازی!!! قبل از اینکه به فکر ترک کردن و انزوا و گوشهگیری بیُفتیم، چارهای بیندیشید! لطفاً!!!
ـــــــــ
بعداً نوشت: با احترام، ضمن آرزوی توفیقات روزافزون و سپاس از مسؤولین محترم کوثربلاگ، امروز (۹۷/۱۱/۹) مشکلات من و کوثربلاگ حل و فصل شد. امیدوارم که این سازش همیشه برقرار باشد! :))
فرم در حال بارگذاری ...